انیمیشن کودکانه که به موضوع زندگی بعد از مرگ پرداخته میشود، به سراغ همان افکاری دربارۀ مرگ میرود که به فکرهای چهارساله خطور میکنند. در شروع انیمیشن حتی موشها هم متعلق به بهشت هستند، ما یک موش جوان اهل خودنمایی به اسم ویزی را میبینیم که دارد از یک روباه به اسم شکمسفید فرار میکند. ناگهان نور خیرهکنندهای میدرخشد و پس از آن ویزی و شکمسفید در یک بهشت حیوانی بیدار میشوند. لحظهای که ویزی میفهمد که مرده است با تعجب میگوید «اون روباه منو گرفت».
این انیمیشن از تکنیک استاپموشن استفاده کرده است و استفادۀ کمی از جلوههای ویژۀ کامپیوتری هم است. تصاویر فیلم زیبا و ساده هستند به طوری که انگار میشود دست دراز کرد و پوست حیوانات و شاخههای درختها را لمس کرد.
موش و روباه در بهشت دشمنی
زمینیشان را کنار بگذارند. آنجا دیگر هیچ سلسلهمراتبی وجود ندارد؛ حتی بزرگترین شکارچیها هم با غذاهایشان دوست هستند. این فیلم شخصیتهایی خاص و خوش آب و رنگ و جزئیاتی دلپذیر را به نمایش گذاشته است. در این بهشت چشمههای آب گرمی هست که آنهایی که تازه مردهاند و از راه رسیدهاند خودشان را در آنها میشویند.
تنها چیزی که در این فیلم هست، یک سری رفتارهای عجیب و غریب پشت سر هم است که در طی جستجوهای بیمعنی موش و روباه اتفاق میافتند. آنها باید در یک سفر ترسناک، از دشت عبور کنند و به جنگل برسند و در این مسیر همدلی و همکاری را یاد میگیرند. واقعا جای تاسف است که بعد از آن شروع خیرهکننده، این فیلم هیچ چیز جالبی دربارۀ مرگ یا زندگی پس از آن نمیگوید.
دیدگاه خود را بنویسید