سوء استفاده می‌کند. کوزکو برای تولد ۱۸ سالگی خود قصد دارد یک روستای محلی را تخریب کند تا یک عمارت تابستانی مجلل - «کوزکوتوپیا» - در برابر مخالفت‌های رهبر روستا، پاچا، بسازد. پس از اینکه او ایزما، مشاور خود را اخراج کرد، او نقشه می‌کشد تا با مسموم کردن کوزکو، تاج و تخت را غصب کند. در عوض، او و دستیار کم هوش اما مهربانش کرانک به‌طور تصادفی به او معجونی می‌دهند که او را به یک لاما تبدیل می‌کند. ایزما به کرانک دستور می‌دهد که کوزکو را بیهوش کند، سپس او را از بین ببرد، اما یک لحظه وجدان، کرانک را از انجام این کار بازمی‌دارد. کوزکو ناخواسته توسط پاچا به دهکده اش برده می‌شود و در آنجا به پاچا دستور می‌دهد تا او را به قصر بازگرداند. پاچا از کمک به کوزکو امتناع می‌ورزد مگر اینکه نظرش تغییر کند و کوزکوتوپیا را در جای دیگری بسازد و کوزکو در عوض به تنهایی حرکت می‌کند و در جنگلی توسط یک جگوار مورد حمله قرار می‌گیرد.. پاچا او را نجات می‌دهد و کوزکو شرایط پاچا را برای اسکورت او به خانه می‌پذیرد. در حالی که در ابتدا در تضاد هستند، این دو یادمی‌گیرند که با یکدیگر همکاری کنند و طرف خوب یکدیگر را به دست آورند.

 در همین حال، ایزما، اکنون ملکه، متوجه می‌شود که کرانک کوزکو را حذف نکرده‌است و به دنبال یافتن او می‌شود. دو نفر در همان زمان به یک ناهارخوری می‌رسند، کاملاً از حضور دیگران بی خبرند. پاچا نقشه‌های ایزما را می‌شنود و کرانک تقریباً پاچا را می‌شناسد. هنگامی که پاچا سعی می‌کند به کوزکو در مورد یزما هشدار دهد، کوزکو او را زیر پا می‌گذارد و باعث می‌شود پاچا آنجا را ترک کند و سپس دسیسه‌های ایزما را در مورد خودش می‌شنود. کوزکو تنها، گمشده و با درک اینکه هیچ‌کس در امپراتوری دلش برای او تنگ نمی‌شود، با ناراحتی از زندگی یک لاما تسلیم می‌شود، اما با پاچا روبرو می‌شود و این دو با هم آشتی می‌کنند. در همین حال، کرونک بالاخره پاچا و ارتباطش با کوزکو را به یاد می‌آورد. او و ایزما در خانه پاچا منتظر آنها هستند و خود را به عنوان اعضای خانواده دور نشان می‌دهند. پاچا از خانواده‌اش می‌خواهد که ایزما را به تأخیر بیندازند و به او و کوزکو اجازه دهند به پایتخت بازگردند. آنها ابتدا به آزمایشگاه مخفی ایزما می‌رسند تا ایزما به آنها برسد و آماده کشتن کوزکو شود. کوزکو در حین فرار از ایزما و نگهبانان کاخ، تمام معجون‌ها را امتحان می‌کند تا زمانی که دو نفر باقی می‌مانند. ایزما به‌طور تصادفی روی یکی از این دو فرود می‌آید و به یک گربه کوچک تبدیل می‌شود. با وجود تغییر شکل، او، کوزکو و پاچا برای اتفاق نهایی مبارزه می‌کنند، اما ایزما به‌طور غیرمنتظره ای توسط کرانک خنثی می‌شود و کوزکو آن را می‌نوشد و در نهایت به شکل انسانی خود بازمی‌گردد. اکنون کاملاً تغییر یافته‌است، کوزکو با کسانی که به آنها توهین کرده جبران می‌کند و تاج و تخت خود را بازمی‌یابد، در حالی که تصمیم می‌گیرد خانه تابستانی خود را، یک کلبه ساده، بر روی تپه‌ای خالی از سکنه در کنار خانه پاچا بسازد. در جاهای دیگر، کرونک به یک رهبر پیشاهنگی تبدیل شده‌است و به نیروهای جدید آموزش می‌دهد که چگونه به سنجاب صحبت کنند، از جمله ایزمای بی میل، که هنوز به شکل گربه باقی مانده‌است.

                             «پایان»