ثور، خدای آسمان و رعد چکش کوه کوبنده، را به دست گرفت که وقتی آن را پرتاب کرد، مانند بومرنگ به سمت او بازگشت. او به خاطر خلق و خوی گرم و اشتهای زیادش معروف بود.
لوکی یک خدای حقه باز و تغییر شکل بود و مستعد شیطنت بود. با این حال، او زمانی که خدایان به او نیاز داشتند متحد بود.
دشمنان اصلی ثور غول های یخبندان بودند. وقتی مردم رعد و برق رامی شنیدند و رعد و برق رامی دیدند، می دانستند که ثور در حال مبارزه با این دشمنان شیطانی است.
در یک مورد، چکش قدرتمند ثور ناپدید شد. ثور برای بازیابی آن از لوکی کمک گرفت. لوکی می داند که باید تریم، پادشاه غول پیکر، که چکش را تصرف کرده بودشکست دهند. او به دنبال یافتن غول شد. اما ابتدا یک شنل پرواز از شاهزاده فریجا دریافت کرد که به هر کسی که آن را می پوشید، هدیه پرواز می داد.
لوکی با کمک شنل توانست به سرعت به سرزمین غول ها پرواز کند. همانطور که او پیش بینی کرده بود، غول گفت که چکش را دارد و تنها در صورتی آن را پس خواهد داد که الهه زیبا فریجا با او ازدواج کند. فریجا نپذیرفت، بنابراین هایمدال، خدای سپیده دم و روشنایی، طرحی را پیشنهاد کرد. بر اساس این طرح، ثور باید لباس عروس کامل با روبنده عروس به تن می کرد تا به شکل فریجا مبدل شود.
لوکی از این طرح خوشش آمد و حتی داوطلب شد که خدمتکار «عروس» باشد. سپس لوکی «فریجا» را به خانه غولها هدایت کرد.
تریم از "عروس" خود استقبال کرد، اما از اشتهای او در جشن عروسی به شدت شگفت زده شد. او یک گاو نر کامل خورد و سه بشکه شراب فقط برای شروع! لوکی، مثل همیشه مدبر، این رفتار را توجیه کرد و گفت که فریجا به مدت یک هفته چیزی نخورده بود، زیرا او از ازدواج با تریم خیلی هیجان زده بود. سپس، تریم که برای بوسیدن «عروس» خود به جلو خم شده بود، از تابش خیره کننده ثور غافلگیر شد. باز هم لوکی مدبر مداخله کرد و گفت که عروس در هیجان عروسی هشت روز نخوابیده و به همین دلیل چشمانش خون آلود شده است.
غول به مراسم ادامه داد. اما زمانی که وقت گذاشتن چکش در دامان عروس، طبق عادت فرا رسید، ثور لباس عروس خود را کنار گذاشت. او چکش را گرفت و از آن برای شکستن غول ها و خراب کردن سالن آنها استفاده کرد.
با بازگشت چکش در اختیار خود، ثور و لوکی با پیروزی به آزگارد بازگشتند.
دیدگاه خود را بنویسید